loading...

آئین مستان

متن سینه زنی واحد شب هفتم محرم علی اصغر,متن سینه زنی واحد شب هفتم محرم,علی اصغر,متن سینه زنی واحد علی اصغر,شب هفتم محرم,سینه زنی واحد شب هفتم محرم علی اصغر,سینه زنی واحد شب هفتم محرم,سینه زنی واحد علی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2234 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2430 زمان : نظرات (0)

ای یاس من

بخواب نداری رنگ و بو

ز غصه هات نفس نمونده درگلو

چشات میگرده هر طرف چرا علی

گمون کنم میگردی دنبال عمو

خزون غم، گل امید شده

تو علقمه عموت شهید شده

ببین موی سه ساله خواهرت

از غمت سفید شده

لالایی علی اصغرم

می فهمم از نوای خس خس صدات

که میسوزه عزیز من ز سر تا پات

ز تشنگی تموم قلبته کباب

الهی که بمیره مادرت برات

میون غم تا سر نهادی تو

به هم زدن بهار شادیتو

دلم میخواست ببینم عاقبت

لحظه ی دومادیتو

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 973 زمان : نظرات (0)

چشماشو بسته پسرم بیقرار عموشه

مادر نشسته کنارش توی خیمه به گوشه

قلب شکسته لالایی های بغض گلوشه

لالایی عموش بیاد مشک و علم به دوش بیاد

گلم با بوسه ی عمو خدا کنه به هوش بیاد

لالایی باباش بیاد سوار ذوالجناش بیاد

صدای خنده ی گلم برای عمه هاش بیاد

لالایی عموش بیاد مشک و علم به دوش بیاد

گلم با بوسه عمو خدا کنه به هوش بیاد

لب های خشکش جون ما رو به لب آورده

حتی یه قطره گل پرپرم آبی نخورده

بارون بیاد تا گل من توی خیمه نمرده

لالایی بارون بیاد خوشی به خیمه مون بیاد

عمو نره سمت فرات ابرا تو آسمون بیاد

لالایی خزون نیاد حرمله با کمون نیاد

آتیش به جونمون بسه آتیش به خیمه مون نیاد

اشکا سرابه رمقی تو چشاش نمیمونه

حالش خرابه مثل برگای خشک خزونه

کاشکی بخوابه مادرش تا لالایی میخونه

لالایی خدا کنه تو خیمه سر صدا نشه

هرچی میخواد بشه بشه سر از تنت جدا نشه

لالایی خدا کنه نمونی زیر دست و پا

می ترسم از اینکه سرت بره به روی نیزه ها

لالایی زخم پرت قاتل جون مادرت

خدا کنه سنگ نخوری نیفته از نیزه سرت

لالایی عموش بیاد مشک و علم به دوش بیاد

گلم با بوسه عمو خدا کنه به هوش بیاد

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 5396 زمان : نظرات (0)

یه حدیث میخام بخونم

واسه هر دلی کبابه

گفته پیغمبر به دسته

تشنه آب دادن ثوابه

ببینید بچم هلاکه

چاره شم یه چیکه آبه

بخدا گناه نداره

آب بهش بدید ثوابه

دل من رو نسوزونید

دنیاتون آتیش میگیره

نمی بینید روی دستم

شیر خوارم داره می میره

علی لای لای پسرم

الهی آتیش بگیرن

نه فقط دل میسوزونن

کوفیا هر جوری باشه

زهرشونو میرسونن

تیری که برای صید شیر کربلا میارن

کوفیا برای حلق شیر خواره کنار میزارن

اگر تیر سه شعبه باشه

دیگه حنجر نمی مونه

اگه صید شیر خواره باشه

بخدا سر نمی مونه


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 37165 زمان : نظرات (1)

لالایی عموش بیاد،مشك و علم به دوش بیاد

گلم با بوسه ی عمو ،خدا کنه به هوش بیاد

لالایی باباش بیاد، سوار ذوالجناش بیاد

صدای خنده گلم ،برای عمه هاش بیاد

لالایی بارون بیاد، خوشی به خیمه مون بیاد

عمو نره سمت فرات، ابرا تو آسمون بیاد

وقتی بچه خوابه،میدونی چرا خوابه؟ شكمش سیره،گرسنه اش نیست،خدا كنه همه بچه ها خواب باشند امشب،میدونی چرا خوابه؟تشنه اش نیست،میدونی چرا خوابه؟ تازه تو بغل مادرش بوده، بچه ای رو نیم ساعت دست به دست كنی بیدار میشه،یه ساعت هركی تو خیمه بغلش كرد،آروم نشد.

لالایی بارون بیاد؛ خوشی به خیمه مون بیاد

عمو نره سمت فرات، ابرا تو آسمون بیاد

همش گفتیم بیاد،بیاد،حالا این یكی نیاد،چی نیاد؟

لالایی خزون نیاد، حرمله با کمون نیاد

آتیش به جونمون بسه، آتیش به خیمه مون نیاد

ناله میزنی بگم؟یا بچه رو حسین عمودی گرفته كه لشكر ببینه،یا بچه رو دو دست گرفته بغل كنه،خداحافظی كنه،در هر دو صورت:

لالایی خدا کنه ،تو خیمه سرصدا نشه

هرچی میخواد بشه بشه، سر از تنت جدا نشه

وای...حسین..

اینی كه مقتل میگه،فذبحوه من اذن الی اذن،یه بچه شش ماهه رو در نظر بیار،ببین از گوش تا گوش چقدره،ببین یه سر اگه از گوش تا گوشش بریده بشه،چی میمونه؟وای حسین...شماها مَردید،این همه سال گذشته،من دارم برات تعریف میكنم،داری گریه میكنی،حالا ببین مادر چه كرده كربلا، فذبحوه من اذن الی اذن،می خوام یه جایی ببرمت،شب هفتم،خیلی از مریض ها التماس دعا گفتند،آورد علی رو پشت خیمه ها،بمونه حسین چه بلایی سرش اومد،بخدا روضه علی اصغر پاره شدن گلو نیست،اینها پاره گلو زیاد داشتند،روضه علی اصغر اینه،كسی كه تكلیف عالم رو معلوم میكنه،كارش به جایی رسید،هی یه قدم میرفت،برمیگشت،متحیر،یه نگاه میكرد،میدید زنها جلو در خیمه اند،رفت پشت خیمه،نشست رو خاك،بچه رو آروم آروم گذاشت،دید علی دست انداخته تیرو گرفته،تیر و كشید بیرون،سر داره جدا میشه،سر و آروم آروم كنار بدن گذاشت،حسین.......نماز صبر خوند،استعینو بالصبر و صلوة،تا اومد علی رو بذاره،الله اكبر،اومد آروم سروچسبوند،به بدن،پارگیه گلو پیدا نشه،مادر داره میاد،رباب خودش رو رسوند،یه نگاه به علی كرد،میخوام یه حرفی بزنم باید ناله بزنی،داد بزنی،ان شاءالله كه گلوی بریده رو ندید مادرش،حنجر بریده رو ندید،حسین سر رو یه جوری گذاشت،مادر نبینه سه شعبه چه كرده،ای وای،می خوام از رباب بگم،اولشم گفتم،اینجا،حنجر بریده ندید،ندید،میدونی كی حنجر بریده دید،لااله الا الله،راوی نقل میكنه،میگی وقتی داشتن با چوب میزدن رو لبها،دیدن یه زنی از تو اُسرا دوید،رفت،سر حسین رو بغل كرد،دید رگُ بریده،چقدر بریزه تو خودش،دید دیگه الان وقتشه،یه دل سیر ناله بزنه،سر بریده رو بغل كرد،رباب برات بمیره،حسین.......

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3310 زمان : نظرات (0)

از اینجا دیگه حواس ها جمع باشه،در خونه ی شیر خواره ی اباعبدالله،باب الحوائج،گرفتارها،مریض دارها،قرض دارها،شب هفتم،اگه كسی دست خالی برگرده،فقط و فقط تقصیر خودشه،چون از هرطرفی كه برای این آقازاده گریه میكنی،یه نفر دعات میكنه،یه طرف مادرش رباب دعا میكنه،یه طرف عمه جانش زینب دعات میكنه،یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته،یه طرف بابای مظلومش دعات میكنه،گفت:

رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت

بچه رو دیدی،شیرخواره رو میگن،بوس نكنید،اگه احیاناً كسی بوسش كنه،اینقدر صورت لطیفه،جای لب و دهان این بوسه كننده،رو صورت این بچه می مونه.

رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت

نه تنها بوسه از یك آه می سوخت

علی لای لای،علی لای لای،لالایی لالایی.

چه كرده آفتاب گرم وقتی

رُخت در زیر نور ماه می سوخت

پریده رنگ و چسبیده زبانت

عطش افتاده با تاول به جانت

اكثر شیر خواره ها رو كه ببینی گریه می كنند،اما این شیر خواره فرق می كنه،یه نگاه كرد،گفت:

مخند اینگونه شیرینم به بابا

هنوز هیچ اتفاقی نیوفتاده علی اصغر داره میخنده،چرا ابی عبدالله میگه نخند،لب خشكیده شده

مخند اینگونه شیرینم به بابا

كه خون می ریزد از چاك لبانت

لالایی لالایی، لالایی لالایی،علی اصغرم

بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله،ان لم ترحمونی،به من رحم  نمی كنید، فارحموا هذا الطفل،به این بچه رحم كنید، إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً،باید معنی كنم،معنی كنم بعد دادت دربیاد،گفت:ماهی رو از آب بیرون میندازید،تا اون موقعی كه جون داره،خودش رو هی از رو زمین بلند میكنه،بالا و پایین خودش رو میندازه،دیگه جونی براش نمی مونه،این لب هاش رو بهم می زنه،عرب این لحظه رو می گه تلضی،ابی عبدالله نشون داد بچه رو،سر رو شونه می افتاد،فرمود:ببینید داره تلظی میكنه،یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده،بعضی از پیر مردهای سپاه،گفتند:حسین راست میگه،ما كه با بچه جنگ نداریم،ابی عبدالله ،علی اصغر رو آورد تو دل میدون،لباس پیغمبر رو پوشید،برا چی آقا اومد،اولاً منت نون كشیدن بده،منت آب كشیدن بد نیست،دوماً ابی عبدالله تا لحظه ی آخر،داره اینها رو هدایت میكنه،منت هدایت داره میكشه،نكنه اینها بیچاره برن تو جهنم،امامه دلش میسوزه،لذا بین لشكر،خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند:راست میگه حسین،بچه رو بگیرید سیراب كنید،ابن سعد ملعون،دید وضع سپاه داره بهم می ریزه،یه نگاه به حرمله نانجیب كرد،امتحانش رو پس داده،او چشم اباالفضلم هدف گرفته،گفت:چرا جوابش رو نمی دی،نانجیب گفت:بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو،گفت:مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی،هنوز حرف های حسین تموم نشده،یه وقت دید علی داره بال بال می زنه،حالا دیگه حرف آقا عوض شد،تا حالا داشت با علی حرف می زد،حرف عوض شد،گفت:

برایم مرثیه می خواندی ای تیر

به دستم كودكم خواباندی ای تیر

تمام تارهای صوتی اش را

به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر

گفت:

گلویت سرخ و زیر و بم ندارد

چنان زخمی زده مرهم ندارد

بمیری حرمله با چشم دیدم

كه تیر تو زنیزه كم ندارد

زداغت تیر هم گریان شده ای وای

نفس در سینه ات سوزان شده ای وای

خدا را شكر دستم زیر سر بود

سرت از پوست آویزان شد ای وای

زچشمت رفت كم كم سو بمیرم

چكد خون از سر كیسو بمیرم

خدا رحمی كند مادر نبیند

سرت یك سو،تنت یك سو بمیر

امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی،گفت:سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار،گفت:جایی شد دل تو هم بسوزه بحال حسین،گفت:یك جا،همه جا هلهله می كردم،كف می زدم،خوشحال بودم،یه جا دل من سوخت،دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت،بین میدون متحیر بود،نمی دونست كجا بره،یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت،گفت:خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها،گفت:نه امیر،دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها،با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند.

پدر با كودكی پرپر نشسته

به روی خاك ها مادر نشسته

رباب این را فقط تكرار می كرد

سه شعبه دارد و تا پر نشسته

یه منظره ای مادر دیده،می گفت:

عطش گرد پر و بال تو می گشت

غریبی پای اقبال تو می گشت

به پشت خیمه ها ای وای دیدم

كسی با نیزه دنبال تو می گشت

لالایی اصغرم،لایی لالایی

امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند،ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن،بابا ها بیرون نگه دارن،آخه شب ربابه،هی میومد كنار گهواره ی خالی،گفت:

چگونه خاك بریزم به روی زیبایت

كه تو بخندی و من كنم تماشایت

مزار كوچك تو پر شده از خونت

به خواب ماهی من در میان دریایت

مرا ببخش عزیزم كه جای قطره ی آب

به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت

چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم

به وقت غارتمان می كنند پیدایت

كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است

كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت

بیا رباب كه این شاید آخرین باری است

كه خواب می رود او با نوای لالایت

اگر نشد كه شود سایه سرت امروز

به روی نیزه شود سایه سار فردایت

حسین .....................

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 9959 زمان : نظرات (0)

داداش اصغرم بی تابی چرا خواهرت الهی بمیره

چشمامو ببین به جون بابا گریه کنی گریم میگیره

غصه میخوره مادرت رباب شرمندت شده شیر نداره

چند روزه الان که نخورده آب مادرت که تقصیر نداره

گریه میکنی گرفته صدات از توی نگات غم میریزه

خیسی چشات خشکی لبات خیمه ها رو بر هم میریزه

عمو رفته آب بیاره این دیگه نشد نداره

میرسه با مشک پر آب، اگه حرمله بزاره

لالالالایی لالایی

معلومه چقدر تشنته علی خدا کنه طاقت بیاری

لالایی برات میخونم ولی نمیخوابیو بی قراری

داری خودتو میندازی زمین از میون گهواره داداش

فهمیدی عموت از بالای زین افتاد و نشد پاشه از جاش

دیدی آخرش چطور حرمله نذاشت که عمو آب بیاره

دیگه از فلک نداریم گله حتی اگه بارون نباره

تو هر خیمه گفتگومه بعد از عمو آب حرومه

کار خودشونو کردن کارمون دیگه تمومه

عمو رفته آب بیاره این دیگه نشد نداره

میرسه با مشک پر آب، اگه حرمله بزاره

لالالالایی لالایی

رو دست بابا میری از حرم نازنین گلم ای عزیزم

با اشکای این چشمای ترم به پشت سرم آب میریزم

عجله نکن ای بردارم تا گل روتو ببوسم

منم خواهرم میخوام اصغرم زیر گلوتو ببوسم

تیری که زدن به چشم عموت برای تو چشم انتظاره

بمیرم برات نازک گلوت طاقت سه شعبه نداره

اومده سه شعبه انگار همدستی کنه با مسمار

ای محسن کربلایی داداشی خدا نگه دار

داداشی خدا نگه داره داداشی خدا نگه دار

عمو رفته آب بیاره این دیگه نشد نداره

میرسه با مشک پر آب، اگه حرمله بزاره

لالالالایی لالایی

تعداد صفحات : 15

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 96
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 304
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 740
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 21,153
  • بازدید ماه : 101,773
  • بازدید سال : 1,311,697
  • بازدید کلی : 19,817,525